نازنیننازنین، تا این لحظه: 20 سال و 1 روز سن داره

نازنین

یک داستان طنز

1394/5/26 12:02
نویسنده : نازنین
95 بازدید
اشتراک گذاری
راننده کامیونی وارد رستوران شد . دقایقی پس از این که او شروع به غذا خوردن کرد ، سه جوان موتور سیکلت سوار هم به رستوران آمدند و یک راست به سراغ میز راننده کامیون رفتند . بعد از چند دقیقه پچ پچ کردن ، اولی سیگارش را در استکان چای راننده خاموش کرد . راننده به او چیزی نگفت .
دومی شیشه نوشابه را روی سر راننده خالی کرد و باز هم راننده سکوت کرد .
وقتی راننده بلند شد تا صورتحساب رستوران را پرداخت کند ، نفر سوم به پشت او پا زد و راننده محکم به زمین خورد ، ولی باز هم ساکت ماند .

 
دقایقی بعد از خروج راننده از رستوران یکی از جوان ها به صاحب رستوران گفت : چه آدم بی خاصیتی بود ، نه غذا خوردن بلد بود ، نه حرف زدن و نه دعوا !
رستورانچی جواب داد : از همه بد تر رانندگی بلد نبود ، چون وقتی داشت می رفت دنده عقب ، 3 تا موتور نازنین را له کرد و رفت !!!
پسندها (1)

نظرات (2)

رکسانا...
27 مرداد 94 7:01
سلام صبح بخیر... خیلی خیلی باحال بود
رکسانا...
27 مرداد 94 7:22
سلام... میشه خواهش کنم برید تواین وبلاگ وبه من رای بدیدشماره 6 خیلی خوشحالم میکنید http://girls-nikta.blogfa.com
niniweblog
تمامی حقوق این صفحه محفوظ و متعلق به نازنین می باشد